هنگامي كه چمدان خميازه ميكشد
یه هفته است که دهن چمدون وسط اطاق بازه...
هر بار که از جلوش رد میشم یادم میافته و یه چیزی می ندازم توی شکمش.
کاش میشد سر و ته همه سفرها رو باکوله پشتی هم آورد.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۰ ساعت 16:45 توسط فیروزه
|